جدول جو
جدول جو

معنی خودسوزی کردن - جستجوی لغت در جدول جو

خودسوزی کردن
خود را به آتش کشیدن، خویشتن سوزی کردن، خود را آتش زدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بُ دَ)
لجاج کردن. خیره سری کردن. استبداد ورزیدن
لغت نامه دهخدا
خیره سری کردن، خودرایی کردن، تمرد کردن، نافرمانی کردن، گستاخی کردن، عصیان ورزیدن، سرکشی کردن، طغیان کردن، نافرمانی کردن، خودکامگی کردن، لجاجت به خرج دادن، کله شقی کردن، یک دندگی کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد